بسم تعالی سر

>

بعد از بسم تعالی"سر"
شروع می کنم
با مناجات...

ابراهیم جان
همه ی بت ها را شکستی الا بت بزرگ
تبر را بر دوشش نهادی
ای کاش آن را هم شکسته بودی
از آن روز تبری روی شانه ام سنگینی می کند...

و اما بعد...

آنچه نمی شد
بگویم را
اینجا نوشته ام
و سرانجام خود را می دانم
چرا که...


هرکس روشنایی دهد
عاقبتش "دار" است

سقف خانه را ببین
اعدام دسته جمعی چراغ ها...





و جا دارد بگویم:

و باز بلند فریاد می زنیم
تا خار چشم انان باشیم
که می گویند نه غزه نه لبنان...
فریادمی زنم همۀ تاریخ را
که...


پیوند اعضا می کنم تا زنده ام...
مشتم برای بحرین
سینه ام برای فلسطین
زبانم برای میانمار
چشمانم برای ابالفضل
نفسم...
حسین
حسین
حسین
...







در ادامه:


وقتی برای خودم می نویسم
خشک می شوم مثل دریاچه ی ارومیه...
وقتی با تعریف دیگران می نویسم
می شوم مثل زاینده رود...
که با سطل خیسش می کنند!!
وقتی برای تو می نویسم
می شوم خلیج فارس
آنقدر زیبا
که دیگران
نوشته هایم را
به اسم خود ثبت می کنند
مثل خلیج عربی....



و در ادامه...

صاحب مان تمامی نظرات را می خواند
پس از ابراز علاقه،فرستادن گل،قلب،بوس
جدا خودداری شود!


راستی تا یادم نرفته بگویم که::
این پست ها مثل تاس انداختن است
همیشه شش نمی آید.


جا مانده:

اینجا دست نوشته های یک اخوند، روحانی ،طلبه ، کشیش
ویا هر عنوان دیگری که می چسبانید را نمی خوانید!
اینها احساسات آنی کسی است که از اصل خویش دور افتاده است ...!

هیچ چه می تواند بنویسید از خودش! .......


تابلو اعلانات

 چرا بعضی از نظرات منتشر نمی شود
نظرات تبلیغی و توهینی

و بی ارتباط به پست

منتشر نمی شود.


بازنشر حلال شرعی
استفاده از نوشته های اینجا
بی ذکر منبع جایز است
نیازی به اجازه و حلالیت نیست.


افق شما

۳۶ مطلب با موضوع «زندگی جهادی» ثبت شده است


 

آینه ها سه نوع اند

آینه ساده

هرچیزی را همان گونه که هست نشون میده

آینه محدب

قسمت ها رو کوچیک نشون میده

آینه مقعر

بزرگ نشون میده

عقل

آینه ساده هست ، هرچه هست همون نشون میده

 ولی

نفس

آینه ای هست

که هم مقعر و هم محدب هست

آنچه خود می پسندد بزرگ جلوه می دهد

و آنچه خود نمی پسندد ، کوچک نمایش می دهد

 


مرا دعوت می کنند

و امید می دهند که لینکت میکنیم !

لینک یعنی چه ؟

به کجا لینک می شویم ؟

من دلم میخواهد

به آسمان

به خدا

لینک شوم

کسی می تواند مرا لینک کند ؟


اینکه کم کم مرزهای حیا شکسته میشود...
 
ابتدا روسری میشود
 
بعد همراه رنگی شدن روسری مان
 
فکرمان نیز رنگی میشود
 
شیرجه میزنیم در استخر تنوع طلبی
 
وبعد

اما...حیا...غریب بود میانشان...



در دنیای مدرن

در دنیای مجازی

در دنیای ارتباطات

در دنیای دهکده ی جهانی

در دنیای شبکه ی اجتماعی

چه می گذرد ؟؟

علم باخود چه آورده ؟؟

تفاوت ما با جاهلیت چیست ؟؟

علم برای ما جهل آورده ؟؟

العلم سلطان

علم  نور است

علم حرکت به سمت نور است

نور کجاست ؟

پس هر علمی نور نیست

مواظب باشید با علم به زمان جاهلیت نرویم


آقایمان نیز دلتنگ بازگشت ماست

و ما بیقرار سامرا

و دستانمان به دنبال چای نذری ، حرم سامرا


آب در طبیعت خود روان بود

راه خود را می رفت

بدون توقف

و من گه گاهی به لب رود میرفتم

اما اکنون

شیر آب را باز می کنم

و هر وقت بخواهم

آن را می بندم

منیت را اثبات میکنم


خورشید

به دور زمین

و من

به دور کعبه

طواف میکنیم

هر دو

به دور  نور

 

مادرم می گوید :

 

چیز زیادی

 

عذاب جان است

باید خواند

باید بارها خواند

باید چندین بار خواند

باید هرلحظه و تا آخر عمر خواند

شاید نفهمی

شاید کمی بفهمی

شاید هربار تنها ذره ای بفهمی 

این خاصیت هر نوشته مهم است

قیاس خوب بودن این نیست که زود بفهمی

آنچه نفهمی 

تو را به سیر فکر می برد

و این خود عبادتیست

پس بگذار سیاه نوشته ها را نفهمی

خدایا به ما بفهمان

که نمی فهمیم

قطره شدم

 

که راهی دریا کنی ، مرا