نشناختن

 

چگونه گویم نشناختمت

که شناختمت

و چگونه گویم شناختمت

که نشناختمت

رهزن

 

وای برمن

اگر دانشم رهزنم شود

و کتابم حجابم

از پا تا فرق

از پای تا فرقم

در نور تو غرقم

یا نورالسموات و الارض ، انعمت فزدا

شرمسار

الهی ، از سجده کردن شرمسارم

و سر از سجده برداشتن شرمسارتر ...

آینه

 

آینه ها سه نوع اند

آینه ساده

هرچیزی را همان گونه که هست نشون میده

آینه محدب

قسمت ها رو کوچیک نشون میده

آینه مقعر

بزرگ نشون میده

عقل

آینه ساده هست ، هرچه هست همون نشون میده

 ولی

نفس

آینه ای هست

که هم مقعر و هم محدب هست

آنچه خود می پسندد بزرگ جلوه می دهد

و آنچه خود نمی پسندد ، کوچک نمایش می دهد

 

بیقراری

قدم هایم

به مهمانی ات

آمده اند

راه نشانم بده

قرارم کجایی

در مسجد بیقراری

منتظرت هستم ...

قالی

 

قالی زیر پاتو

همون که روی اون نشستی

نمی تونی برداری

حتی اگه وزنه بردار قوی باشی

نفس انسان

مثل قالی زیر پای انسان

و برداشتنی نیست

همزاد، همکلاس ، و هم رتبه ات

 

بغض

حسرت

و بغض

و شرمندگی

کوله بار

منتظری چون من

مسافر

خوشا

که فردا

میهمان حرم

مسافر کوی تو ام ، بانو ...

السلام علیک یا فاطمه معصومه

پستچی

 

پدر ، مادر، نزدیکان ، دوستان

همه پستچی اند

و خیر و محبت ، نامه ی خداست

وقتی نامه را گرفتید

به نامه نگار

یعنی خدا

پاسخ دهید