بی قرار

پاهایمان بی قرار
دل مان بی تاب
چشم مان به راه
پس کی نوبت قیام من است
برای پیاده روی اربعین ات حسین (ع) ....

متحیر

 

در ذات خودم متحیرم !

تا چه رسد در ذات تو ....

تصرف

 

اهل ادب گویند

به صدرم تصرفی بفرما

این بی ادب گوید

بر بطنم دست تصرفی نِه

ابد

عاقبت چه خواهد شد ؟

و با ابد چه باید کرد ؟

جان

 

از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام

از انس وجان شرمنده ام

حتی از روی شیطان شرمنده ام

که همه

در کار خود استوارند

و این سست عهد ، ناپایدار...

 

بار گران

ناتوانم

 و در راهم

و گردنه های سخت در پیش است

و رهزنهای بسیار در کمین

و بار گران بر دوش

یا هادی

دوباره پای پیاده

خدا کند که به تقدیر من رقم بخورد

دوباره پای پیاده دوباره کرب و بلا ...

الماس

الماس کربنی است

که تحت فشار

به این زیبایی و گران قیمتی در آمده...

فشار زندگی را تحمل کن

تا ارزشمند شوی...

دلم شکست

دیروز

یک عابر

به چادرم  که یادگار مادرم زهراست  (س) بی احترامی کرد

امروز

راننده

با بغض و نفرت بقیه پول کرایه تاکسی را پرت کرد به سمتم

ریخت رو زمین

چیزی بهش نگفتم

اونم گاز داد و رفت 

پول هارو از رو زمین جمع کردم

یاد عمه جان زینبم افتادم

دلم شکست ...

تغییر وضعیت

 

خورشید نگاه کن

همیشه نور داره

و زمین

یکی از میلیون نقطه ای

که از نور خورشید برکت می گیره

برای  بهره مندی از نور خورشید

باید در معرض تابش باشی

اینکه زمین در شب

از نور خورشید بی بهره است

بخاطر اینکه موضع خودش را باید تغییر بده

توبه  تغییر وضعیت انسان

نسبت به خدا        

نه تغییر وضعیت خدا نسبت به انسان