قصاص

 

قصاص ، خشونت نیست

ادب کردن ظالم است

و مانع ظلم های بعدی ...

زیر لب

در کوچه ها

صدای ناله ی مادری ایست

که زیر لب

زمزمه می کند

حسینم ، حسینم ، حسینم .........

در راه

باز

ماندم

تا هفته ای دیگر در راه

با بیقراری

 

 

معامله

اما تو به اندازه گمانت معامله می کنی

با خدا

پس حواست باشد به گمانت

 

 

گرفت

معامله میشود

معامله میکنم

معامله میکند

حسین (ع) نیز معامله کرد

معامله سر

معامله زندگی و حیات

معامله اهل خانواده و فرزند

معامله جان و مال و خون

حسین (ع) بندگی را گرفت

حسین (ع) ، نفس مطمئنه را گرفت

حسین (ع) ، ارجعی الی ربک را گرفت

حسین (ع) ، راضیتا مرضیه را گرفت

وای حسین (ع) حسین (ع) حسین (ع)

 

 

 

پشت سرم

به پشت سرم نگاه کن

همه ی پل های ظلمت را خراب کردم

می خواهم پل نور بزنم

بعد از زیارتت ،آقا

 

 

کار

تو کارت را بکن

و امام زمان عج الله کارش را می کند

 

 

نوازش

جمعه شب

با نوازش باران

هم نوا با دعای امین الله

درحریم خورشید طوس

در صحن باب الجواد

دعایتان کردم

عیدی

پدر جان

عیدی ما سادات باشد

در کنار حوض کوثر

از دستان پر مهر مادرم زهرا

بگیریم

بیعت

میهمانان می آیند

هر سال می آیند

با لب های پر از خنده

می آیند

با اختیار می آیند

برای بیعت

برای تجدید بیعت

با ابوتراب

با مولایم

ومن دختر کوچکت

با عشق پدرم ، نفس میکشم

و تا آخرین قطره و نفس

میزبان بیعت کنندگان با پدرم هستم

پدر مهربانم دوستت دارم ، یا حیدر